سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/12/13 | 11:29 صبح | نویسنده : nargesss

روز اول که آمدی

خداوند به پنجه های کوچکت

که سخت گره کردی بودی قدرت و به دلت شهامت بخشید

چقدر خوشحال بودی از آمدن به این دنیا

و چه سرسختانه کوشیدی برای بزرگ شدن

تو یادت نیست لبخند دلنشین روز اول را

یادت نیست زمزمه های شیرین خداوند را

یادت رفته که او گفت

اگر به یادش باشی

جسم و جانت را آرامش فرا می گیرد

یادت رفته نجواهای دل انگیزی را که ذره ذره نوش می کردی

و لبخند رضایت می نشاندی بر لبانت

ای بنده فراموشکار خدا

تو یادت رفت یاد او باشی

ولی او از یاد نبرد دوست داشتنت را و

 رها نکرد دستت را

جای خستگی و درماندن نیست

آن کس که تو را با دست پر راهی دیار بشر نمود

حواسش هست که از قافله باز نمانی

لحظه ای خود را مرور کن

دوباره به آرامش لحظه  اول می رسی

خداوند جایی است نزدیک

در وجود تو

گمش کرده ای

او همیشه با توست




  • آنکولوژی
  • بازی های کامپیوتری